shere.no

دفتر شعر نو

"خدا اینجاست"

(اشعار دفتر "ریسمان")

تاریخ انتشار: ۱۲ آذر۱۴۰۴ شماره ثبت در شعر نو: 704902

____________

ای مهربان خدا اینجاست،
بنشین کنارش
چای می‌ریزد برایت،
چای تلخ
شیرین می‌شود به کامَت،
دوستی دیرینه است،
از اَزل تا بی نهایت،
دست بر دستانت نهاد،
چشم به راهِ تو ماند،
تا کی تو می آیی‌
دل میکَنی از روزگار،
آه که دل می‌سوزد از دردِ فراغ،
ای خدایِ خوبِ من
ای نوبهار،
تو را عاشقانه باید سُتود،
تورا در تنهایی و غربتم باید رُبود،
سهمِ من باشی همیشه ای خدا،
حسِ من باشی تو نقّاشی؛
ای خدا،
میزنی هفت رنگ به دیوارِ دلم،
سبز و آبی
سُرخ و نِیلی
زرد و نارنجی؛ سپید
دلبرانه
صادقانه
عارفانه
تورا باید زیست،
اینک اظهارِ ندامت دارم خدا
آنکه بود در همه‌حال
آنکه نبود از من جدا،
تو هستی ای زیباترین عاشق،
ای ناب‌ترین گوهر،
ای پاک‌ترین مونِس،
ای تنها شریکِ معتبر،
ای خالص‌ترین داور،
آنکه نبود و نیست از من جدا،
امّا من با تو جَفا کردم،
رها کردم
رها کردم
رها کردم
دستانت،
تو ماندی و من بعد از وضو رفتم،
من بی‌وفا بودم
جفا کردم
چه‌ها کردم
امّا تو باز بخشیدی،
خندیدی به درونِ کودکم،
دستم گرفتی و بلند کردی
به من خطی از معرفت دادی
که من هستم
تو هم باش و یک‌رنگ باش،
تو انسانی و تو خاصّی،
تو از من آمدی جزو خواصّی،
بنشین اینک کنارم
خدا اینجاست
چای می‌ریزد برایت،
چای تلخ زین‌پس شیرین‌تر شود به کامت.

حسین احمدی خواه
پنجشنبه سیزدهم آذر ۱۴۰۴
7:6